آریناآرینا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

آرینا مو فرفری

سلام

سلام دوستای عزیزم چند روزه که برای وب آرینا مشکلی پیش اومده ... جریان از این قراره که وب آرینا در مرورگر اینترنت فایر فاکس باز نمی شه اما در مرورگر اینترنت اکسپلورر باز می شه و دلیلش هم استفاده از شکلکها بوده طبق گفته مدیریت محترم نی نی وبلاگ که بازم اینجا ازشون تشکر می کنم که در این زمینه خیلی به من کمک کردن. تا اطلاع ثانوی دوستای عزیزم می تونن با مرورگر اینترنت اکسپلورر وارد سایت نی نی وبلاگ شده و به خونه آرینا کوچولو سربزنن. به دوستان خود اطلاع دهید..... ...
6 تير 1391

من آماده ام ....

  آرینا در سفر شیراز یا دد بود یا در انتظار دد پشت در خونه..... آرینا جونم ، خونه بابا بزرگ همه فکرت این بود که بری دد.... حتی موقعی که از خواب بیدار می شدی یه راست می رفتی  پشت در تا بری بیرون... من آماده م ، حیف که در قفله....   ...
5 تير 1391

روزهای گرم گرم بهاری....

  روزهای گرم گرم بهاری آرینا جونم این روزا که هوا خیلی گرم شده بیشتر اوقات آیسانا جون(دختر همسایه) میاد خونه ما برای بازی یا شما می ری خونه آیسانا جون.   خونه ما این روزا شبیه پارک شده تاب ، سرسره ، سه چرخه ، گوزن بادی ... یه چیز کم داشتیم که اونم آیسانا جون تکمیل کرد استخر بادی که  از خونشون اورد خونه ما تا دیگه وسیله ائی برای بازی کم نداشته باشین.                    و در ادامه ....   اول باید بگم که نتونستم از شما دوتا فسقلی عکس بگیرم و این عکسارو بعدا از شما گرفتم. خیلی...
5 تير 1391

از نگاه ... تا ... بیا ... تا ... بیام

                                     دختر نازم روز به روز  شناخت بیشتری از خودت پیدا می کنی و شخصیت شما کم کم  داره شکل می گیره. به قول معروف تازه داری خودتو پیدا می کنی . وقتی کوچولو تر بودی وقتی می خواستی بیای بغلم فقط نگام می کردی ودستای کوچولوتو به طرفم بلند می کردی یعنی مامانی بغلم کن.   یه خورده که بزرگتر شدی دستای کوچولوتو به طرفم بلند می کردی و میگفتی: بیا...   یعنی م...
5 تير 1391

شب آرزوها....و خواب مامانی...

آرینای من الان که دارم این مطلبو واست می نویسم اشک توی چشمام حلقه زده چند شب پیش خواب عجیبی دیدم که فکر کنم به این شب و این ماه عزیز مربوط می شه . عزیزکم تنها از خدا تو  زندگیم سلامتی خواستم و می خوام ... عزیزکم اشکام  نمی ذاره صفحه مانیتورو ببینم و تایپ کنم برای همه آروزی سلامتی دارم. یا  علی به حق خوابی که دیدم بعد از خدا ، آرینا کوچولو و همه دوستای عزیزمو به تو می سپارم.                        ...
4 تير 1391

ماجراهای آرینا و آیسانا و مامانی....

آرینای عزیزم این روزا که آیسانا جون میاد خونمون حال هوای خونه عوض شده و شما خیلی شاد هستی هر چند که بعضی وقتها هم سر اسباب بازی ها با هم کل کل می کنین. مامانی تصمیم گرفته یه پست با عنوان ماجراهای آرینا و آیسانا و  مامانی بذاره و خاطرات این روزا رو هم ثبت کنه. دیروز که آیسانا اومد خونمون روی پیشونیش  چند تا نقطه قهوه ائی بود مامانی : آیسانا جون پیشونیت چی شده؟؟؟؟؟ آیسانا در حالی که کلماتو می کشه میگه : یخ ششششده مامانی: مامانی : اخی ،   زخم شده..... آرینا و دوست جونش البته این عکس چند ماه پیشه حتما عکسای جدید هم می ذارم .  &n...
4 تير 1391