آبی....آبم....
قند عسلم داستان آبی و آبم از اینجا شروع شده که .... به آب میگی آبی تا اینجای ماجرا یادتون باشه..... خونه بابابزرگ ، اتاق خواب عمه لیلا.... آرینا:روی تخت عمه لیلا دراز کشیده.... مامانی میاد داخل اتاق.... مامانی : آرینا اینجا چکار می کنی ؟؟؟؟؟ آرینا : آبم... مامانی : آب می خوای آرینا گلی؟؟؟؟ آرینا : پتو می کشه روی خودش و میگه آبم.... مامانی : خوابم..... ...
نویسنده :
مامان آرینا
10:25