بی خوابی آرینا
جیگر طلای مامان
دیشب موقع خواب متوجه شدی بابائی داخل اتاق مشغول کار کردن با لپ تاپه
دیگه مگه حس شیطونی گذاشت که شما بخوابی .
از مامانی با صدای اروم و به زبون خودت خواستی اجازه بگیری که بری داخل اتاق مامانی هم
خودشو زد به خواب تا شاید شما از رفتن پشیمون بشی ولی شما بلند شدی و اروم اروم رفتی
سمت اتاق و بابائی که متوجه شد به شما گفت بابائی دیگه وقت خوابه.
بابائی به مامان گفت خودمونو به خواب بزنیم تا آرینا هم بخوابه مامانی که زیر چشمی آرینا رو نگاه
می کرد دید شما چهار دست و پا اروم اروم
از کنار مامانی گذشتی وقتی از محدوده خطر گذشتی
ایستادی و رفتی سمت اتاق، مامانی دوباره اوردت سر جا ولی نمی دونم چرا دیشب خوابت نمی برد
اینقدر بالای سر مامان و بابا نشستی که به حالت نشسته خوابت برد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی