ای آرام دلم....
دل آرام منو آرامش دل......
آرینای مامان....
همیشه با کارا و شیرین زبونیات دل مامانی و بابائی رو می بری...
اما امروز با روزای دیگه خیلی فرق داشت کاری کردی که
هیچ وقت از ذهنم پاک نمی شه.....
داخل آشپزخونه مشغول غذا درست کردن بودم که اومدی پیشم
و دستای کوچولوتو به طرفم بلند کردی و گفتی مامان بیا... بیا...
اول فکر کردم می خوای بغلت کنم اما....
تا خواستم بغلت کنم دستای کوچولوتو دور گردنم حلقه کردی
و مامانی رو بوسیدی اونم یه بوس صدادار.....
عزیزکم نمی دونی وقتی اینکار رو کردی چه احساسی داشتم
اشک توی چشمام حلقه زد...
محکم توی بغلم گرفتمت و سرمو گذاشتم روی شونه هات....
آرینای من این سادگی کودکانه این صداقت کودکانه بهم
آرامش می ده ....آرامش.....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی