هفتمین دندون
آرینای صبورم
چند روز بود کمی بی حوصله شده بودی مامانی انتظار در اومدن یه دندون تازه رو داشت.
مرتب دندونای پایین رو نگاه می کرد می دید هیچ خبری نیست.
تا اینکه امروز وقتی داشتیم باهم آینه بازی می کردیم و جلوی آینه با هم حرف می زدیم
لبات رو از هم باز کردی که بگی آآآآآآ مامانی یه دندون آسیاب که تازه در اومده بود دید.
اولش مامانی کلی خوشحالی کرد واسه دندون تازت ولی بعد.....
مامانی اشک تو چشماش جمع شد واسه دختر صبورش که اینهمه درد رو تحمل می کنه
و به روی خودش نمی یاره .
مامانی فدات بشه دختر نازم.دندون تازه مبارک.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی