بستنی
یه شب تابستونی خاله ندا گفت:من و آرینا دوتائی می خوایم بریم رضا بستنی.به خاله ندا
گفتم با این شیطونک تنهائی!!!!!!منم باهاتون میام.خلاصه دو نفر شدن پنج نفر(آرینا،مامان
پگاه ،بابامحسن،خاله وشوهرخاله )بعداز سفارش بستنی ،آریناخانم دوتا قاشق بستنی
خورد وشروع کرد به شیطنت و فضولی ودیگه بستنی نخورد.ولی جاتون خالی مامانی دوتا
بستنی خورد.بستنی به اسم آرینا به کام مامانی .دخترم هوای مامانشو داره.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی