بزرگتری گفتن،کوچکتری گفتن!!!

1390/12/3 2:44

نویسنده : مامان آرینا

1,004 بازدید

اشتراک گذاری

عمرم ، نفسم

یه موضوعی که خیلی برای مامانی جالبه اینکه.....

متوجه تفاوت سن نی نی ها می شی می دونی چرا؟؟؟؟؟

وقتی با کیمیا جون (دختر همسایه)که چند ماهی از شما کوچکتره بازی می کنی اجازه نمی دی

کیمیا جون حتی به اسباب بازی های خودش هم دست بزنه تا اسباب بازی دستش می گیره سریع

می ری و ازش می گیری و می گی نه نه نه ....طفلی بی زبون. www.smilehaa.org

اما...

وقتی با آیسانا جون(بازم دختر همسایه) که چند ماهی از شما بزرگتره بازی می کنی و آیسانا جون

اسباب بازی بر می داره هیچ حرفی نمی زنی و فقط نگاش می کنی فقط وقتی سراغ اسباب بازی

مورد علاقت می ره دیگه نمی تونی تحمل کنی و از دستش می گیری و می گی این دیگه نه!!!!!

آرینا بلا: بزرگتری گفتن ، کوچک تری گفتن!!!!

پسندها (0) پسندیدم

شما اولین مشوق باشید!

مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (22)

مامان سانلي
3 اسفند 90 2:16

آريناجونم ايول خيلي ازت خوشم اومد نترس خاله از پس بچه هاي بزرگ هم بر ميايي كمي تحمل كن.دوست دارم گلم

خاله جون من همه بچه هارو دوست دارم فقط می خوام بگم من از بعضی نی نی ها بزرگترم.بالاخره بزرگتری گفتن کوچکتری گفتن!!!!

مامان حنا
3 اسفند 90 2:29

سلام خانومی خوبی؟؟؟؟
واقعا واسم جالبه نمی دونم همه بچه ها مثل هم هستن یا دختر تو و دختر من کاراشون شبیه به همه هر چی که می نویسی انگاری دخترم اینکارارو کرده
راستی فضولی به حساب نیاری کجا زندگی می کنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام مامانی مهربون.واقعا کارای بچه ها خیلی شبیه بهم هستن.ما به خاطر شرایط کار همسری خوزستان هستیم.

مامان عسل
3 اسفند 90 8:43

آفرين دختر خوب و ناز که حساب همه چي رو ميکني

ممنون خاله جون.ولی یکمی دارم به بچه های کوچکتر از خودم زور می گم!!!!!!!

مامان پارسا
3 اسفند 90 9:41

خیلی دوست دارم خوشگل موفرفری خاله

خاله جون منم خیلی دوستون دارم.

ترنم
3 اسفند 90 10:40

سلام ممنون که به ما سر زدید لینگتون کردم

سلام خواهش می کنم.لینک شدی عزیزم.

مامان نادیا و نلیا
3 اسفند 90 11:40

یاد نادیا افتادم.......

با حرف مامان حنا جونم موافقم ....منم یاد اونوقتای نادیا میافتم....

خوشحالم تداعی خاطرات شیرین می شه.

مهسا مامان مرسانا
3 اسفند 90 11:58

______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤___ـ____¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_____¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_ـ_¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
___¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_______¤¤¤¤¤
__¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_________¤¤¤¤
_¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤________¤¤¤¤
_¤¤¤¤¤¤¤¤ سلام ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_____¤¤¤¤
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤__ـ_¤¤¤¤¤
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ من آپـم ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_¤¤¤¤¤¤
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ گـذری ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ نیم نگاهی ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ نظری ¤¤¤¤¤¤¤
__¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
____¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
____________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
______________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_________________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
__________________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
___________________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
____________________¤¤¤¤¤¤¤¤
_____________________¤¤¤¤¤¤
______________________¤¤¤¤/
_______________________¤¤

عزیزممممممممممممممممممم

ممنون خاله جونم.

مامان نسترن
3 اسفند 90 12:37

عزیزم...دخمل خوشگلم باید با همه دوست باشه...الهییییییی احساس بزرگتریش منو کشته

خاله جون من همه نی نی ها رو دوست دارم ولی نمی دونم چرا وقتی به اسباب بازیام دست می زنن اینطوری می شم.

مامان الینا
3 اسفند 90 12:57

سلام
اصلا نگران نباش الینا هم اول خیلی زور میگفت ولی خودش به مرور خوب شد منم خیلی نگران این رفتاراش بودم ولی الان خیالم راحت شد مطمئن باش دخترت بعد از یه مدت خودش اخلاقش عوض میشه
بلاخره ما2 تاپیرهن بیشتر از شما پاره کردیم هههههههههههههههههههههه

ممنون مامانی که تجربه هاتونو برای من می نویسید.

مامان یکتا
3 اسفند 90 13:02

آرینا جون خیلی خانومه و از همین الان داره احترام به بزرگترا رو یاد میگیره.آفرین خاله.

خاله مهربون فعلا یه خورده به کوچکتر از خودم زور می گم. قول می دم بزرگ بشم دختر خوبی باشم.

شهراد شیر کوچولو
3 اسفند 90 15:16

ای بابا... امان از دست شما نی نی ها ...

یه کم که بزرگتر بشه اونوقت دلش برا کوچکتر ها میسوزه اونا رونی نی میدونه با دستای خودش اسباب بازی ها رو تقدیم میکنه
ارینا جون دوستت داریم

امیدوارممممممممممم.خاله جون دوستون دارم خیلی زیاد.

آرشیدا کوچولو
4 اسفند 90 0:16

آلینا جون اجه من اومدم باخات بازی کنم از ابساسازی خات به منم بده

باشه عزیزم به شما اسباب بازی می دم.

مامان پارسا
4 اسفند 90 1:09

سلام جیگر بلایه خاله.عزیزم فکر کنم پارسا هم تو رو درک میکنه ولی با این تفاوت که پارسا بزرگتر و کوچیکتر حالیش نیست خاله ایی.بازم آفرین به شما عسل خاله

خاله جون همش بخاطر اسباب بازی هامه...

الهام مامان رامیلا
4 اسفند 90 1:14

ای جانم خاله جونم یه وقت همه فکر نکنن که تو می ترسی که بزرگتره بگو من احترام می زارم عزیزممممممممممممممممم

خاله جون به کسی نگینا یه جورائی همین طوره.

مامان پارسا قند عسل
4 اسفند 90 1:16

مامانی جون،نظر خصوصی داری

چشم عزیزم.

مرجان مامان پریساجون
4 اسفند 90 9:53

قربون این ناناز بشم خیلی بامزه شده کاراش
ببوسش عزیزمون رو

خدا نکنه خاله جون.

مامان حنا
4 اسفند 90 12:31

سلام عزیزم
ممنون که به سوالام جواب دادی پس همکارنیستیم
ما هم دزفول زندگی می کنیم
ولی به جاش توی یه استان داریم زندگی می کنیم و دوتاییمون هم وجه مشترکمون تحمل غربت و دلخوش بودن به شوهر مهربونو دخترای ناز و دوستای خوبمون هست
امیدوارم کارتون هر چه زودتر تموم شه و برگردید شهر خودتون

خواهش می کنم مامانی مهربون.انشااله شما هم به شهر خودتون برگردید این روزهای غربت تمام بشن.

مامان مانی
4 اسفند 90 14:34

این گلها تقدیم به ارینا جون که اینقد کاراش بامزه ست

ممنوووووووووووووون خاله جونم.

ثمين
4 اسفند 90 22:07

سلام
اومدم ازتون دعوت کنم تا از نمایشگاه هفت سین دنیای نفیس دیدن کنید
منتظرتون هستم

به روی چشم.

نگین مامان رادین
5 اسفند 90 0:45

ای دخمل ناز و شیطون فدات بشم که همه چی رو می دونی و از الان داری برا کوچولوها بزرگتری می کنی و احترام بزرگتر هارو هم داری می بوسمت گل یک دونه ی من

ممنون خاله جونم.همه اسباب بازی هام تقدیم رادین جونم.

خاله ی امیرعلی
5 اسفند 90 11:56

سلام
هزار ماشالاه به آرینا جون که اینقدر باهوشه و متوجه این موضوع میشه
بوسسسسسسسسسسسسسسسس

خاله جون ممنون.

ما مان سونیا
5 اسفند 90 15:23

آفرین به این دختر عاقل که حساب همه چی دستشه عزیزم

ممنون خاله جونم.

آرینا مو فرفری

بزرگتری گفتن،کوچکتری گفتن!!!

نظرات (22)

مطلب بعدی

مطلب قبلی