حال جوجه طلائی خوبه خوبه....
سلام سلام سلام
تا الان که این مطلبو می نویسم فکر کنم آرینا یه ده هزار باری گفته باشه طوطو...
در هر جمله باید اسم طوطو هم باشه.
امروز برای ما یه روز طلائی بود......
صبح مامانی با زن عمو تماس تلفنی داشت بعد از سلام و احوالپرسی زن عمو حال
جوجوی آرینا رو پرسید....
با مامان بزرگ تماس تلفنی داشتم مامان بزرگم حال جوجوی آرینا رو پرسید....
عصر بابائی از سرکار که اومد خونه اول پرسید جوجه آرینا زنده ست!!!!!!
حالا که وب آرینا رو باز کردم دیدم نسترن جون هم برام پیام گذاشته جوجوی آرینا
زنده ست؟؟؟؟
خلاصه اینکه امروز همه سراغ جوجه طلائی آرینا رو می گرفتن...
باید بگم امروز وقتی آرینا دید که مامانی چند بار به جوجو طلا آب و غذا داد ، یاد گرفت که
جوجو هم غذا می خوره و وقتی به آرینا بسکویت دادم تا بخوره سریع رفت پشت شیشه
تراس و می خواست از پشت شیشه به جوجو غذا بده .
حالا دیگه مامانی و آرینا به جوجو طلا غذا و آب می دن.
قبل از اینکه آرینا بخوابه داشتم وبشو نشونش می دادم تا عکس جوجو طلا رو دید شیرجه
زد روی میز کامپیوتر و از اینکه جوجو طلا رو دید خیلی ذوق کرد....
تازه جوجو طلا رو هم بوسید....
اینطوری بود که امروز برای ما شد یه روز طلائی و به یادماندنی.