عکس
آرینا وقتی ده ماهه بود برای اولین بار رفت آتلیه عکس تا عکس بگیره وقتی آقای عکاس ازش عکس می گرفت ازنورفلش خوشش میومدوچشماشو می بست ومی خندید.(موش می شد) ...
نویسنده :
مامان آرینا
16:48
وقتی مامان باصدای بلند میگه آرینااااااا
هرموقع صدای آرینا بلانمی یادوخونه درسکوته مامانی متوجه می شه که آرینایه جائی گوشه وکنار خونه داره دسته گل به آب میده.وقتی مامانی می رسه به صحنه جرم وباصدای بلندمیگه آریناااااااا،موموشی خانم باکمال خونسردی وبااون چشمای گردش به مامانی نگاه می کنه ودستاشو تکون می ده ومیگه :بابا،دی بو د،بی دی بی دی .یعنی بابا اجازه می ده هرکاری بکنم لطفامزاحم نشو تا با خیال راحت به کارم برسم . &n...
نویسنده :
مامان آرینا
16:29
اسباب بازی قدیمی
یه روز مادر بابامحسن(مادربزرگ )چندتا از اسباب بازی های دوران کودکی بابامحسن رو که سالها نگه داشته بود تا یه روز بده به نوه ش،دادبه آرینا.موضوعی که برای مامانی جالب وعجیبه اینه که آرینا از بین همه ی اسباب بازیها،میره سراغ اسباب بازیهای دوران کودکی بابامحسن وباهاشون کلی بازی می کنه وسرگرم می شه .آرینا بارها این کارو انجام داده وعلاقه خاص بهشون داره.فینگیله دیگه. ...
نویسنده :
مامان آرینا
16:17
بستنی
یه شب تابستونی خاله ندا گفت:من و آرینا دوتائی می خوایم بریم رضا بستنی.به خاله ندا گفتم با این شیطونک تنهائی!!!!!!منم باهاتون میام.خلاصه دو نفر شدن پنج نفر(آرینا،مامان پگاه ،بابامحسن،خاله وشوهرخاله )بعداز سفارش بستنی ،آریناخانم دوتا قاشق بستنی خورد وشروع کرد به شیطنت و فضولی ودیگه بستنی نخورد.ولی جاتون خالی مامانی دوتا بستنی خورد.بستنی به اسم آرینا به کام مامانی .دخترم هوای مامانشو داره. &n...
نویسنده :
مامان آرینا
15:52
دختر مهربونم
الهی مامانی قربون اون قلب مهربونت بره،دختر مهربونم .امروز ظهر با آرینا مشغول کشیدن نقاشی بودیم که صدای گریه آیسانا(دوست آرینا)توی خونه ما طنین انداز شد.آرینا تا صدای آیسانا رو شنید چندتا از مدادرنگی هاشو برداشت وبلندشد رفت پشت دیوار خونه ودستشو دراز کرد به طرف دیوارو بازبون خودش از پشت دیوار با ایسانا حرف می زد.منظور دخترم این بود که مداد رنگیاشو بده به آیسانا تادیگه آیسانا گریه نکنه .من با دیدن این صحنه اشک تو چشمام جمع شد و دختر مهربونمو توی بغل گرفتم وحسابی بوسیدمش.خدا چه قلب مهربونی تو سینه دخترم گذاشتی،فقط می تونم بگم خداجونم ...
نویسنده :
مامان آرینا
15:37
فرهنگ لغت آرینا
آرینا مامان دستت دردنکنه که جواب زحماتی رو که بابت یادگیری کلمات برات کشیدمو اینطوری می دی . داستان از این قراره که بعد ازکلی تلاش آرینا چندتا کلمه کوتاه یادگرفت . مامان دد(گردش وتفریح ) طوطو(انواع پرنده ) بوف(علامت خطر) بابا آبه (آب) ...
نویسنده :
مامان آرینا
15:32