آریناآرینا، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره

آرینا مو فرفری

مامانی میگه ماهی...آرینا میگه....

                                                                         قند عسلم این روزها هر کلمه ائی که مامانی یا بابائی میگن دوست داری تکرار کنی بعضی کلماتو  سریع و واضح بیان می کنی ولی بعضی اوقات هم اینطوری می شه ...   مامانی ماهی گلی آرینا رو...
28 فروردين 1391

آرینا...آژیر...پارک

    خدا نکنه آرینا چشمش به پارک و اسباب بازی بیفته... اون موقع ست که صدای آژیر (جیغ و فریاد) آرینا ست که ........ بقیشو نگم بهتره.سرانجام باید بریم پارک.            بقیه عکس ها در ادامه...                                            آرینا دیگه موقع بازی کاملا مستقل شده و مامانی و بابائی فقط مراقبش هستن. آرینا دی...
27 فروردين 1391

کاردستی با سی دی

کاردستی با سی دی     در ادامه مطلب چند تصویر قابل چاپ و آماده آمده است که با چسباندن سی دی روی آن ها می توانید از آن ها به عنوان قاب کوچکی برای عکس ، تزیینات و ... استفاده کنید . کاردستی با سی دی سی دی قابلیت بسیار خوبی در انعکاس نور دارد و همین مورد باعث می شود که برای هر بیننده ای در میان انبوهی از لوازم و وسایل ، سی دی قبل از همه خودنمایی کند . سی دی های دورریختنی را می توانید برای کار بچه ها کنار بگذارید و از آن ها برای ساخت قاب های کوچک عکس ، آویز های تزیینی ، تزیینات دیوار و درب اتاق و ... استفاده کنید . در این پست با اضافه کردن اشکالی با رنگ های متفاوت به سی دی ، ...
26 فروردين 1391

آرینا در جستجوی طوطو

  آرینا در کمد رو باز کرده و صورتشو کرده داخل کمد!!!! مامانی : آرینا گلی  داخل کمد چی می خوای؟؟؟؟؟ آرینا با جدیت جواب می ده طوطو .... قربون دختر نازم بشم که همه جا دنبال طوطوش می گرده. نه مثل اینکه این ماجرای طوطوی آرینا همچنان ادامه داره...... ...
26 فروردين 1391

انقلابی در گفتار

دختر شیرین مامانی این یکی دو روزه انقلابی در گفتار آرینا روی داده که بیا و ببین... صیح وقتی از خواب بیدارشدی چند بار پشت سر هم گفتی : بایا ، بایا ... مامانی فقط از اشاره دست شما بود که متوجه شد که عروسک های بالای کمد رو می خوای و می گی بایا یعنی بالا.... در ادامه صحبت های آرینا و بابائی راجع به طو طو  و در آخر یک جمله حیرت انگیز... صحبت های بابائی و آرینا در مورد طوطو... آرینا طبق معمول با هیجان و شادی می ره  پشت شیشه تراس تا طوطو رو ببینه... بابا : آرینا ، بابائی طوطو رفته پیشه مامانش. آرینا : طوطو نه (طوطو تیست ) بابا : مامان طوطو می خواست به طوطو غدا بده واسه همین بردش پیشه خودش.. آر...
25 فروردين 1391

آخرین خاطره جوجو طلا...

  دختر ناز و مهربونم این چند روز خیلی به طوطو عادت کرده بودی ، هرروز صبح البته ظهر اخه این روزا به خاطر هوای بهاری که مثله داروی خواب آوره تا نزدیکای ظهر می خوابیدیم . تا چشمای نازتو باز می کردی سریع می رفتی پشت شیشه تراس و طوطو رو نگاه می کردی. امروز تا از خواب بیداری شدی و رفتی پیش طوطو مامانی متوجه شد صدای طوطو نمی یاد و پیش خودش گفت حتما جوجو طلا مرده و برای اینکه شما نبینی که طوطو مرده سریع اوردت پای تلویزیون. یک ساعت بعد مامان بزرگ تماس گرفت و همین طور که با شما صحبت می کرد شما می گفتی طوطو نه ....هیشششششششش قربونت برم که چون صدای طوطو نمی یومد فکر می کردی طوطو خوابیده و می گف...
23 فروردين 1391

خاطرات آرینا و جوجو طلا....

    شیرین زبون مامانی با آیسانا (دختر همسایه) مشغول نگاه کردن به طوطو بودین که... مامانی : آرینا گلی طوطو رو بدم آیسانا ببره خونشون... آرینا بدون معطلی میگه : طوطو   منههه .... اومدن جوجو طلا به خونه ما هم داستانی شده ها.....   ...
23 فروردين 1391

دوره زمونه عوض شده....

                                                                  این روزها               در روزگار گذشته توی این دوره زمونه حتی گوش دادن به موسیقی ، فیلم دیدن ،گپ زدن با دوستان ، خواندن اخبار روز و نواختن موسیقی و... کامپیوتری شده.....نشده؟...
22 فروردين 1391